اخر این هفته (که ما مسافرتیم)میشی یه نی نی کوچولوی 23 هفته ای
اگه خدا بخواد ٠٨/۰۶/۹۰ که فرداش عید فطره (وخیلی زود گذشت این ماه پر برکت) ما میریم پیش مامان فاطمه و بابا فرامرزکه مامان بزرگ و بابا بزرگتن.مادر و پدر من .و خاله هات.اونهام مثل مامان مهری و بابا ابراهیم و هماوو مریم کلی شوق و ذوق دارن برای اومدنمون و همینطور اوردن تو گلکم.این اولین باریه بعد از فهمیدن اینکه تو رو خدا به هممون داده ، داریم میریم اونجا و یکی دو بار قبلی که رفتیم چیزی از موجودیت تو به اونها نگفتیم و گذاشته بودیم سر وقت همه رو سورپرایز کنیم جیگرم. دلم براشون خیلی تنگ شده و همش صداشون تو گوشمه... عزیز مامان تکونات خیلی شدید تر و بیشتر شده و دیگه بابا سعیدت به ...
نویسنده :
مامانـــي
12:56