آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

اخر این هفته (که ما مسافرتیم)میشی یه نی نی کوچولوی 23 هفته ای

 اگه خدا بخواد   ٠٨/۰۶/۹۰ که فرداش عید فطره (وخیلی زود گذشت این ماه پر برکت) ما میریم پیش مامان فاطمه و بابا فرامرزکه مامان بزرگ و بابا بزرگتن.مادر و پدر من .و خاله هات.اونهام مثل مامان مهری و بابا ابراهیم و هماوو مریم کلی شوق و ذوق دارن برای اومدنمون و همینطور اوردن تو گلکم.این اولین باریه بعد از  فهمیدن اینکه تو رو خدا به هممون داده ، داریم میریم اونجا و یکی دو بار قبلی که رفتیم چیزی از موجودیت تو به اونها نگفتیم و گذاشته بودیم سر وقت همه رو سورپرایز کنیم جیگرم.   دلم براشون خیلی تنگ شده و همش صداشون تو گوشمه... عزیز مامان تکونات خیلی شدید تر و بیشتر شده و دیگه بابا سعیدت به ...
13 شهريور 1390

وروجک مامان الان هفته 21 هستی هاااا.حواست هست ؟

  دیشب از مسافرت برگشتیم خوشگلم رفتیه بودیم پیش مامان مهری و بابا ابراهیم و هما و مریم کلی به من و بابائی خوش گذشت و البته میدونم به تو هم خیلی خوش گذشته همه در اشتیاقن تا زودتر این چند ماه سپری بشه و زود بیای بینمون کلی برات خرید کرده بودن مامان و هماو مریم   ...
1 شهريور 1390

اولين روزوبلاگت ني ني خوشمله

ني ني قشنگم سلام امروز ماماني برات يه وبلاگ ساخته تا توي اون از خاطرات ،لحظه هاي زندگيش و همينطور احساسات و درونياتش برات بنويسه تا يه روزي خودت خوندن و نوشتن بلد بشي و به دنياي نهفته مامان دسترسي داشته باشي. به اميد اون روز   ...
9 مرداد 1390