آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

امروز یه سال و ۴ماهت شد نازنینم

.. عزیز دلم امروز که دارم ثبت میکنم ماهگرد ۱۶همته و دقیقا توی این لحظه ماد اریم کیک تولد بابایی رو میخوریم و تو هم در حال شیطونی هستی(ما شاهین شهریم و اینجا یه کوچولو زودتر برای بابایی تولد گرفتن). الهی من فدات بشم عزیز دلم.... امروز رفتیم باغ پرندگان و تو کلی ذوق کردی و همش میگفتی دو! خلاصه کلی حال کردی...
5 ارديبهشت 1392

ماهگرد پانزدهمت

.. سلام عزیز دل مامان سلام دختر قشنگ مامان پانزدهمین ماهگردت ۵فروردین بود که چون ما در مسافرت به سر میبردیم نشد مامان اپ کنه و از این بابت ازت معذرت میخواد پانزدهمین ماهگردت مبارک فرشته ی من.... الهیصد ساله بشی عزیز دلم...
14 فروردين 1392

برگشت ما از مسافرت عید

عزیز دلم دیشب ما از مسافرت برگشتیم و شما تقریبا کل مسیرو خواب بودی یه خواب ناز. خیلی بزرگتر شدی و باهوشتر. عزیزمی .... دو حرکت جالبی که پس پریشب انجام دادی یکی این بود که وقتی بابا گوشیشو داد بهت و تو ام (الو)کردی عین حرکتی که بابا میخواد گوشیشو بزاره جیب پشتش رو داشتی انجام میدادی و خیای بانمکم داشتی سعی میکردی گوشی رو بزاری جیب فرضی پشتت. یکی دیگه ام اینکه وقتی پوشکتو عوض کردم و میخواستم شلوارتو پات کنم ایستاده بودی همش سعی میکردی لباستو بکشی روی رونت که لخت بود و خیلی با مزه بودی. عزیز دلم.....
14 فروردين 1392

اخرین پست سال ۹۱

... فردا اگه خدا بخواد میریم سافرت و تا اخر تعطیلات نیستیم. امسال بار اولیه که بوشهر میری. فامیل پدری بابات اونجان و قرار ببرمت کنار دریا و کلی حال کنی. راستی پریروز برای اولین بار نشون دادی که میخوای چیزی گه تنته رو خودت انتخاب کنی. اخه شلوار سرمه ای چسپی کخ پات بودو ر اوردم و اون شلوار بنفشه که کمی بهت گشاده خواستم پات کنم که اعرض کردی که اینو دوس نداری و همون قبلیه رو پات کنم. برام جالب بود و بامزه...عزیز دلم..... خیلی نشستن و تماشای تلویزیون رو دوس داری خصوصا اگرتوی همون حالت شی شی هم بخوری. مثل همین الان که نشسته داری میمی میخوری و الوین ۲رو بری هزارمین بار نگاه میکنی. الهی که من قربونت برم.... امروز نوبت دکتر داری که بری تیرو...
28 اسفند 1391

چهاردهمین ماهگرد تو عزیز دلم..

.. خیلی حرفه ای راه میری موهاتو دو هفته ایه که موشی میبندم برات و خیلی شیرین و بانمک شدی کارتونهای مورد عقت با نی نی ۱ های فایو سه شمارش که بابا برات اورده و الوین ۲ خلاصه توی طول روز کلی باهاشون حال میکنی الهی من فدات..
5 اسفند 1391

اولین راه رفتنت

.. درست در ۲۴دی ماه ۹۱ برای اولین بار خودت تنهایی شروع به راه رفتن کردی و من و بابایی رو به وجد اوردی طوری که بی اختیار اشک توی چشمام جمع شد عزیز دلم خیلی لذت بخشه دیدن اینکه نی نی کوشولوت داره با پاهای کوچیک و نازش به تنهایی و بدون کمک کسی راه میره الهی من دور اون چشمای نازت بگردم الهی... راستی به رنگ زردم خیلی علاقه نشون میدی اخه از بین مهره های هوش که داری همیشه رنگهای زردشونو جدا میکنی و توی دستای کوچیکت میگیری و توی خونه راه میری الهیییی فدات بشم من.....
30 بهمن 1391

۱۳همین ماهگرد تو نازنینم..

.. دیروز ۱۳همین ماهگردت بود و تو بازم مثل پریشب خودت اروم اروم راه میرفتی و وقتی خسته میشدی میشستی.. منم ازت فیلم گرفتم.. من و بابا سراسر شوق بودیم گلم.. الهی فدای اون پاهای کوشولوت امی قشنگم..........
6 بهمن 1391

اولین باری که خودت تونستی بدون کمک ما راه بری..چه شب قشنگی گل من...

.. اولین باری که خودت را رفتی امشب حدود۹شب بود دو بار پشت سر هم الهی مامان فدات بشه اشک توی چشم من وباباییت جمع شد. خیلی حس قشنگیه عزیز دلم.. جالبیش اینه که الان یه هفتس که خودت ازمون میخوای که راه ببریمت و توی خونه دستمونو بگیری و راه بری.. با اون پاهای کوچولوی خوشمزت..... الهی من فدات بشم......
4 بهمن 1391