تغییرات این روزهات ..
..
تغییرات این روزهات
از وقتی رفتی توی ماه یازده گه گاه وایمیسی سر پا و چند ثانیه همینجوری میموندی و بعد دوباره دستتو به یه جا میگیری و کلی ذوق میکنی از این کارت.الهی من فدات...
دست زدن رو یاد گرفتی و موقع ذوق کردن و شادی کردن خیلی با نمک و با هیجان دست میزنی.جون دلمی توووو...
حس میکنم بیشتر از همیشه میفهمی چی میگم و وقتی باهات حرف میزنم خوب دقت میکنی و انجامش میدی
یا وقتی یه کاری رو دوس ندارم انجام بدی وقتی میگم مامان جان او کار بده نباید اون کارو بکنی ،فورا از انجام دادنش دست میکشی و به سمت من میای یا سرتو با یه چی دیگه گرم میکنی
الهی فدای اون فهم و شعورت......
چهار تا دندون بالا و چهارتا پایین در حال در اومدنه و قیافتو خیلی شیرین و نمکین کرده
خلاصه خیلی خوردنی شدی عزیز دلم
چیزی که جالبه اینه که در مقابل درد لثه و دراومدن دندونات خیلی صبوری میکنی و به ندرت صدات در میاد و منم مدام ژل بی حس کننده از دو مدل خارجی میزنم به لثه هات که کمتر اذیت بشی.جونم به فدات....
راستی یادم رفت بگم اون روز رفتیم دکتر چیا گفت !
وزنت۹/۶۰۰کیلو بودی که خیلی ازت راضی بود
قدت۷۵سانت
دور سرت ...
دکترت گفت از یه ماه دیگه خوردن همه چی رو میتونی شروع کنی اما کم کم و به اندازه
دندوناتو چک کرد و راضی بود
یه مده دیگه هم نوبت واکسن یه سالگیته.الهی بمیرم.......
چند روزی رو به دلیل الودگی هوا تعطیل کردن و احتمالا ما هم فردا بعد از ظهر بریم محلات و اخر هفته هم بچه ها بیان اونجا.مادر بزرگ مهری هم که محلاته
الانم که دمر رو سینه ببا خوابیدی و در واقع بیهوش شدی.اخه امروز بعد از ظهر نهوابیدی.قربونت برم منننن...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی