دختر خوشگل مامان و بابا..آمیتیس ما ...
دختر خوشگل مامان و بابا..آمیتیس ما ... خوشگل مامان
ویارم تموم شده.ویار که نه ،همون حساسیت کمی که مامان به بعضی بوها داشتم تموم شده و همینطور تو توی دلم هی داری رشد میکنی و رشد میکنی ...
لگد زدنهات هم شدید تر و طولانی تر شده ...الهی ...
خصوصا وقتی به پهلو میخوابم یا یه جا لم میدم اونوقته که هی اینور و اونور میکنی خودتو و یه جا بند نمیشی.الهی قربون اون پاهاودستهای کوچیکت بشم من....
تو توی هفته٢٤ ات هستی و مامان داره کم کم سنگینیتو حس میکنه و از این حس لذتی بی نهایت میبره. بابا هم هر وقت دستشو روی شکمم میزاره و تو شروع میکنی به تکون خوردن کلی ذوق میکنه و تو رو با اسم دخمل بابا ، امیتیس بابا (با مشورت باهم قراره به احتمال به یقین اسمتو بزاریم امیتیس از اسمهای اصیل ایرانی و هخامنشی به معنی گل سرخ)و باباییی صدا میزنه.اونقدر گرم و مهربون که گاهی واقعا حسودیم میشه !
دیروزم که ختم یکی از بستگان بابا -در مسجد هفته حوض-(مرحوم حاج جواد)رفته بودیم همه به خاطر اومدنت توی دل مامان بهمون تبریک گفتن و ما به داشتنت کلی به همه پز دادیم و به خودمون بالیدیم.
مامان صبونه به جای هر نوع خوردنی صبونه ای ترجیح میده میوه میخوره تا ویتامیناش بهتر و بیشتر جذب بدنت بشه و ظهرام یه نهار درستو حسابی و از اونجایی که بابا چند ماهیه ظهرا نهار نمیبره شرکت و فقط میوه میبره و نهارشو عصر میاد خونه با هم میخوریم من شامم رو اون موقع میخورم و بعد هم تا اخر شب میوه میخوریم و دهن مامان هی در حال جنبیدنه !
تخت و کمدت رو انتخاب کردیم و پولش رو هم پرداختیدیم و این هفته میریم میاریمش(به امید خدا).یه تخت و کمد نارنجی خوشگل برای تو دختر گلم.دیروز هم باباسعیدت بهم زنگ زد از سر کارش که لینک یه آدرس رو برام فرستاده درباره تزئین اتاق بچه و لوازم جانبی و این چیزها و منم با ذوق رفتم توی سایته و کلی طرح خوشگل برای اتاقت انتخاب کردم..
الانم که دارم اینها رو تایپ میکنم با اون پاهاو دستهای خوشگل و کوشولوت هی داری به زیر ناف مامان لگد میزنی و ورجه ورجه میکنی و این به من لذت زایدالوصفی میده که فقط خدای بزرگ میدونه اندازشو و بس!
وای برای لحظه ای که به امید خدا دنیا بیای و تو بغل بگیرمت لحظه شماری میکنم.موجود کوچولوی دوسداشتنی خودم .......
