آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

دیروز ۵ خردادیه سال و ۵ماهت شد عزیز دلم

1392/3/6 1:32
نویسنده : مامانـــي
213 بازدید
اشتراک گذاری
.. عزیزم ۵خرداد یه سال و ۵ماهت میشه و این زمانیه که خدا تورو به ما داده و به قول بابا سعیدت ما چه خوبی میتونستیم به درگاه خدا کرده باشیم که خدا مارو لایق دختری مثل تو دونسته... و درست درشب۵خرداد بابا برات سرسره گرفت و تو کلی خوشحال شدی و سه سوت یادگرفتی که به تنهایی پله اولش رو بری بالا و پله دومش رو هم با احتیاط و گاهی هم پله رو میخواستی دوتا یکی کنی که خطرناک بود و بابا سعی داشت بهت یاد بده که عجبه نکنی. . . . چیززایی که یاد گرفتی و بلدی تاب تاب عباسی رو میگی تاب با کو رو خیلی بمزه میگی و سرتو هم باهاش تکون میدی.ای جووونم..مثلادبخوای بگی توپم کو یا توپم رو که اونجاست بده به توپت اشاره میگنی و میگی کو؟ خیلی شیرین و بانمک میگی و خدا کمک کنه که نخورمت....ممممممم وقتی میخوای کسی بیاد سمتت با دست و تکون انگشتات بهش میفهمونی که بیاد پیشش.خیلی ناز کیشی با اون انگشتای سفید و کوشولوت... جوجو رو وقتایی که یه جونور،حشره،و یا هرچیز زنده و متحرک یا غیر متحرک که توی تلویزیون یا عکس باشه ببینی با هیجان پشت سر هم دوبار میگی جوجو جوجو و با انگشت اشاره به سمتش اشاره میکنی سه ،چهار روز پیش که اخر هفته بود رفته بودیم محلات پیش بابا بزرگ بابات که اونجا برای بار اول از یک تاچهار شمردی و یه هفته قبل ترش از یک تا سه رو میگفتی و خیلی شیرین و دوسداشتنی و با یه لحن خیلی بامزه.جووونم..... توی مسیر برگشت به ماه که قرص کامل بود نگاه میکردی و تا میگفتم ماه کو مامان؟فورا دنبال ماه میکشتی و با انگشت بهش اشاره میکردی ویا وقتی میگم کفشات کو مامان بدو بدو میری میاریش یه کار بدی که میکنی خودت میدونی کارت بد بوده و با دست میزنی روی دست خودت و میگی اخ اخ اخ(روی دست زدنتو دوس ندارم و این حرکت رو از مامان مهری یاد گرفتی).ولی خیلی بانمک انجامش میدی و وقتی میگم مامان نزن رو دستت میخندی و در میری
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)