آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

بدون عنوان

1390/11/24 9:05
نویسنده : مامانـــي
106 بازدید
اشتراک گذاری
ديروز كه يكشنبه باشه رفتيم دكتر قد وزن دور سر با پوشك و داروهات كه. براي دلدردهات دكتر نوشت حدود١٠٧ت خريد شد كه بابا با دست و دلبازي برات گرفت و من مونده بودم كه بابا سغيدت چقدر دوستت داره و اين در حاليه كه هيچ رقمي براي خودش خرج نميكنه و وضعيت اين ماهمون زياد رو غلتك نيست! چهارشنبه گذشته حدوداي ٧از عوارضي تهران زديم بيرون و راهي شاهين شهر خونه لغا جون ايراهيمت و اين اولين مسافوت تو بود گل دخترم و حدوداي ١٠شب رسيديم و خدا ميدونه چقدر ذوق و شوقت رو داستن و تا ٧غروب روز يكشنبه اونجا بوديم و مامان مهري كلي گريه كرد كه داريم بميگرديم و دلش يرات تنگ ميشد بابا فرامرز هم زنگ زد و كلي قربون صدت رفت و اينكه به جاش ببوسمت
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)