آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

بدون عنوان

1390/11/26 22:27
نویسنده : مامانـــي
98 بازدید
اشتراک گذاری

..

یکشنبه رفتیم دکتر

قد53 و ...

وزن 4و نیم

دور سر..

سولات ما جواب دکتر و 107 خرید دارو

برای جوشاتم پرسیدیم که خدا رو شکر گفت طبیعیه  و برات کرم نرم کننده موستلا نوشت

سه شنبه بهترین روزی بود که اروم بودی و در عین حال سرحال و توانایی هاتو بهتر از همیشه نشون میددی.میخنندیدی و ازخ ودت صدا رومیاوردی و اقو میکردی و من غرق لذت ....

اما شب تا 4:40 این حدودا بیدار وبدی و من سعی در خوابوندنت.اخه توی روز خیلی خوابیده بودی.

فرداش هم که امروز باشه خداروشکر خوب بودی و من برای اولین بار در طی این مدت ی که تو دنیا اومدی تونستم به کاره م برسم و باری ابباییتغذا درست نم و به  بعضی کارهام برسم.

دیروز که همون سه نشه ب باشه به دنیا اس دادم که یه دنیا ممنون از محبتت و من از عهده کارهابرمیام و نمیخواد زحمت بکشی و این همه راه رو بیای و منو شرمنده خدت کنی و خلاصه کلی تشکر کردم .طفلی یک ماه و نیم بهش زحمت دادم نمیخواستم بیشتر ا این در زحمت باشه. و دیگه باید روی پای خودم وایسم. به کمک خدایم هربون..

دیروز که سه نسهبه باشه ولنتاین بود  غروب باب سعیدت منو شرکنده خودش کرد و برای عطر و کیک گرفته بود و من اشک توی چشمام جمع شده بود چون فکر میکردم با اومدن تو ی نازنینم پاک فراموشم کرده و دیگه دوسم نداره اما با کارش بهم نشون داد که هنوز به یادمه.البته منظورم ارزش معنوی کارشه نه کادو و این حرفا.اینکه به یادم بوده و اینکه به خاطر من رفته خرید و هنوز براش ارزش دارم که بخواد برام وقت بزاره..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)